شهید بان اول مهرماه ۱۳۴۵ در محله خواجه احمدی جم دیده به جهان گشود.پدرش محمد ،وی را در سن ۷ سالگی به مدرسه فرستاد تا تحصیلات ابتدایی را فرا بگیرد .حسین تا پنجم ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت اما به دلیل فقر مالی ادامه تحصیل برایش ممکن نشد. لذا از اول راهنمایی ترک […]
شهید بان اول مهرماه ۱۳۴۵ در محله خواجه احمدی جم دیده به جهان گشود.پدرش محمد ،وی را در سن ۷ سالگی به مدرسه فرستاد تا تحصیلات ابتدایی را فرا بگیرد .حسین تا پنجم ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت اما به دلیل فقر مالی ادامه تحصیل برایش ممکن نشد. لذا از اول راهنمایی ترک تحصیل کرد در سن ۱۵ سالگی عشق رفتن به جبهه در وجودش شعله ور و روانه میدان نبرد گردید. سومین بار که روانه جبهه شد قلب پاکش گواهی می داد که دیگر برگشتی در کار نخواهد بود. امید داشت که به فیض شهادت نائل آید و بالاخره در تاریخ ۲۳/۴/۱۳۶۱ در عملیات ظفرمند (رمضان) و در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت خمپاره از ناحیه سر و دست مجروح و به آرزوی دیرینه اش دست یافت. پیکر پاک این شهید پس از تشییع با شکوه توسط مردم خدا جو در گلزار شهدای جم به خاک سپرده شد.
وصیت نامه
آنان که در راه خدا کشته می شوند مرده نپندارید بلکه آنان زنده اند و در نزد خدا خویش روزی می خورند. قرآن کریم
من به جبهه رفتم .می دانم که جبهه شهید شدن دارد ،اسارت دارد،تکه تکه شدن دارد،اما همه اینها را قبول دارم تا اسلام را یاری دهم و از مردم شهید پرور می خواهم که در پشت صحنه باشند و راه ما را ادامه دهند.
به جوانان توصیه می کنم که به جبهه ها بیایند و رزمندگان را یاری نمایند.
هیچ چیز از شما نمی خواهم جز این که به یاد شهدا باشید و در شب های جمعه و چهارشنبه در جلسات شرکت کنید.درود بر امام زمان و نائب بر حقش امام خمینی و درود بر شهیدان اسلام و رزمندگان اسلام و سلام بر شما ملت شهید پرور جم. پدر و ماد ر عزیزم حال که فرزندتان رو به جبهه های جنگ آورده تا برای رضای خدا و اسلام و قرآن از کشور اسلامی دفاع کند می داند که این جنگ بین اسلام و کفر است.آمدم تا آخرین قطره ی خونی که در بدن دارم از اسلام دفاع کنم.حتی اگر بدنم قطعه قطعه شود باز هم مویرگ های کوچک بدنم صدای حسین پیروز است خواهید شنید. پدر و مادر عزیزم ! هیچ گاه نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم .چقدر برای بزرگ شدن من زحمت کشیدید.مادر !چقدر شبها بر بالینم بی خوابی کشیدی .هیچ گاه نتوانستم جبران زحمت های شما را بکنم .امیدوارم مرا ببخشید .از خدا می خواهم پاداش زحمت های مرا به شما بدهد.مادر،متظر آمدن من نباشید چون دیگر نمی خواهم زیر بار ظلم و ستم زندگی کنم.نام (الله) را انتخاب کردم و همین روزها به لقاءالله خواهم پیوست .امیدوارم خدا مرا ببخشد. پدر و مادر عزیزم، حال که فرزندتان رو به جبهه های جنگ کرده هیچ ناراحت نباشید.اگر شهید شدم هیچ گریه نکنید و مرا حلال کنید.










Monday, 10 November , 2025